भगवान के नाम पर
(به نام خدا به زبان هندی)

دیشب چهارشنبه سوری بود. مراسمی که حتی اسمشم عجیب غریبه ! سه شنبه س ولی بهش میگن چهارشنبه. توی جشنش سوری هم نمیدن، بیشتر "لعنت بر پدرمادر"برانگیزه. یه رسم باحال و قشنگ ایرانی که در عرض 1500 سال آدابشو با جنگ جهانی اول و دوم آپدیت کرده. دیشب داشتم توی خیابون راه میرفتم مث این موشه هدفونمو گذاشته بودم توی گوشم. یه لحظه هدفونمو درآوردم یهو دیدم کنارم یه کپسولی ترکید. فهمیدم وسط میدون مین راه میرفتم حواسم نبوده!

چهارشنبه سوری امسال هم طبق روال گذشته بود؛ همون فشفشه های همیشگی و نارنجکای قدیمی و مصدومیتای عادی ! ولی یه فرق ریزی داشت که گفتم بشینیم راجع بهش حرف بزنیم.  2 ماه پیشو یادمون میاد پلاسکو ریخت و یه چشممون اشک بود و یه چشممون کاسه خون ؟  حالمون داغون بود ؟

چی شد یادمون رفت ؟ 
مگه عهد نکردیم امسال برای احترام به آتش نشانا چهارشنبه سوری نداشته باشیم؟

من خیلی وقتا، تا پای صحبت یه دانشمند یا یه آدم موفق میشینم از این رو به اون رو میشم؛ جوری انگیزه می گیرم که میخوام برم قله قافو فتح کنم و برگردم. حتی اول ترما هم انقد انرژی دارم که نمیدونم چجوری تخلیه ش کنم ؟ ولی چی میشه اون انگیزه ها میخوابن ؟ حسای خوب از بین میرن؟ انرژی ها میرا میشن؟

دلیلش قطعا با میزان جوزدگیمون رابطه مستقیم داره ؟

این سال نوییه اگه خواستی تغییری توی خودت ایجاد کنی حتما بشین خوب بهش فک کن. دلیلاتو یادداشت کن. با خودت فک کن چیا باعث میشه انگیزه ت فروکش کنه. روش بهینه برای رسیدن به هدفت چیه ؟ 

و گرنه زندگی آدما پره از قولای عمل نکرده و عهدای شکسته

نه فقط زندگی فردی آدما بلکه از این قضیه چهارشنبه سوری هم میشه فهمید که کلا انسان ها به صورت جمعی زیر عهدشون میزنن

این سال جدیدیه قولی به اون تلمبار قولهاتون اضافه نکنید ! اگه میبینید نمیشه عمل کرد اصلا نه به خودتون نه به کس دیگه ای قول ندید !