In nomine Dei

(به نام خدا به زبان لاتین)

مُجیزَک جان مجموعه ای از نوشته های منه که در صدد این بودم کتاب بشه و امیدوارم یه روز به این هدفم برسم. اگه پیش درآمد این مجموعه رو نخوندین حتماً بهش یه سری بزنید چون به حال و هوای قصه کمک می کنه

***

قسمت اول

مثل همه ی روزها ساعت 12 ظهر بیدار شدم. پنکه روی من ثابت مانده است. تو تنظیمش کرده ای که باد فقط به صورت من بخورد و هدر نرود.

دیروز بعد از دعوای کوچکی که باهم کردیم هی کنارم آمدی تا از دلم در آوری. اما مرد است و لجبازی احمقانه اش.

مادرم شبی آمد و در گوشم گفت که هر وقت دعوا کردید وقت تان را صرف پیدا کردن مقصر اصلی نگذارید. بی دلیل عذرخواهی کنید.

بعد نیشگون محکمی از دستم گرفت و گفت : "وای به حالت اگر بفهمم ناز کرده باشی"