اون نمیدونه دوسش دارم ولی من که میدونم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گربه» ثبت شده است

از گربه تا گی

به جرات میتونم بگم شاید چالش برانگیزترین متنای عمرمو دارم مینویسم ولی با جرات بیشتری میتونم بگم راجع بهش خوب میدونم و این قوت قلبیه برام

چند روزیه که از ماجرای "گربه" ی هانیه توسلی و حرف و حدیثا میگذره. توی این قضیه باز ماها موضع های خاص خودمونو گرفتیم و بحث فرهنگ و دین و غرب و شرق کردیم و اعتقاداتمونو کوبیدیم توی سرهم. یه عده روانشناسم اون وسط وایسادنو گفتن ببینید چقد ماها بدیم. چقد مشکل داریم. یه عده جامعه شناسم حد وسطو گرفتن. همیشه همه بحثای این عالم همینجوریه و این حرفا رو جدی نگیرین.

اما بیاین بدون هیچ قضاوتی به موضوع گربه ی هانیه توسلی نگاه کنیم. اصولا چی میشه که یه انسان انقدر شیفته ی یه گربه میشه که وقتی میمیره تا این حد غصه میخوره. چرا اصن این سوال. یه سوال کلی تر. اصولا پدر و مادر چرا انقد برای ما جایگاه پیدا میکنن که موقع مرگشون احساس میکنیم دگ از درون تهی شدیم.

جواب همه این سوالا اینه که ما به موجودات و اجسام دور و ورمون معنا می بخشیم. یعنی ما میگیم خوک حیوان دوست داشتنی ای نیست و گربه هست. اگه قبلش برعکس نگاه کنیم بعدا هم خوکو دوست داشتنی میبینیم و از گربه متنفر میشیم. پدر مادر هم همینن. این ماییم که علاقه و دوست داشتنمونو تعیین میکنیم که برای چه موجودی صرف شه.

بی تعارف میگم. هیچ عشقی و هیچ معشوقی توی این عالم نیست. هیچکی انقد گل نیست که براش بمیری. این ماییم که میگیم این گله و اون خله. قطعا منظورم از این که میگم این "ماییم" فقط خواسته ی ما نیست. محیط ما هم جزو "ما" حساب میشه و اونم برای ما خوبو بدو تعیین میکنه. توی چنین شرایطی یه سری دستورات و قوانین اومدن که برای ما مشخص میکنن به چه چیزایی علاقه مند بشیم به چه چیزایی نشیم. این دستورات میتونه به دین تعبیر بشه، میتونه تعبیر به فرهنگ بشه، جامعه  باشه و صدتا چیز دگ که برای ما قانون تعیین میکنه.

اما یه چیزی هست که باید خوب بهش فک کنیم. ما بی نهایت آپشن داریم. این دستورات هستن که میگن از بین این بی نهایت، این ها رو انتخاب کن. 

اینا رو گفتم که به اینجا برسم که تو میتونی جزو آپشنات عشق به پیرمرد همسایه ی بالایی هم بذاری و میتونی با اون مراوده داشته باشی. خیلی هم که بهش فکر کنی کم کم حس میکنی بدون اون پیرمرد زندگیت پوچه. کم کم عاشقش میشی. چون جزو آپشنات اومده.

میتونی حاضر باشی برای نجات یه گربه بمیری. (توجه کنید که شاید برای یه عده تون مسخره به نظر بیاد این حرفا. بگید مگه میشه یکی برای یه گربه بمیره. درجواب بهتون میگم دستورات زندگیتونو بذارید کنار میبینید میشه. )

داستان گی ها هم همینه. اصولا براساس دستورات نباید مرد از مرد خوشش بیاد یا زن از زن. اما وقتی این آپشنو باز بذاری وقتی تصمیم بگیری که خوشت بیاد خب به راحتی خوشت میاد. به راحتی معاشقه میکنی. به راحتی کاریو میکنی که برای اونایی که طبق دستورات عمل میکنن مسخره به نظر میاد.

این مشکل از خلق گی ها نیست. گی ها هم مثل ادم های عادی هستن. فقط یه آپشنو برای خودشون باز گذاشتن که بقیه براساس دستوراتشون نمیذارن.

اینا رو نگفتم که گی ها رو تایید کنم. چون من هم توی زندگیم دستوراتی وجود داره و گی ها رو رد میکنه اما با این حال باید اینو فهمید که انسان میتونه همه چیز بشه. همه چیز. هر چیزی که فکرشو بکنید. میتونه با الاغ ازدواج کنه و با سگ معاشقه. میتونه همه چیز بشه.

توی این هرج و مرج و اختیار، خوبه که ادم خودشو یه کم محدود کنه. یه کم دستورات چاشنی زندگیش کنه.

۱۱ آبان ۹۶ ، ۲۳:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مُجیز
شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ق.ظ مُجیز
خداقوت پهلوون

خداقوت پهلوون

神の名の下に
(به نام خدا به زبان ژاپنی)

این هفته ی من پُره از تکلیف و امتحان و ارائه ! تازه به نوعی فاینالم دارم و باید از بچه های کارشناسی کوییز بگیرم. بخوایم دقیقتر به موضوع نگاه کنیم :

شنبه : تکلیف HW2 درس Y

یکشنبه : میانترم درس X ، تکلیف CA2 درس X  ، تکلیف A5 درس X ،

دوشنبه : درست کردن پاورپوینت برای درس X  ، کوییز درس Y ، امتحان نهایی درس Z ، رفتن به دفاع یکی از رفقا

سه شنبه : کوییز درس W ، 

چهارشنبه : انجام تکلیف A1 درس U

نکته قابل توجه اینه با همه ی این مشغله ها حتی جمعه هم درس نخوندم. همیشه یه چیزی توی وجودم میگه "وقت هست". در حالیکه نیست. این صدا چیه ؟ حضور این صدا توی زندگیم خوبه ؟

ادامه مطلب...
۲۱ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مُجیز