میخواهم حرف بزنم. اتفاقاً در زمانی هستم که خیلی نیاز به حرف زدن با بقیه ندارم و به نوعی سرم خیلی شلوغ است.
امروز داشتم متنی را میخواندم و اشک میریختم. دستمال بر میداشتم و صفحهی مانیتور را نگاه میکردم و باز اشک میریختم. نویسندهی متن که یکی از دوستانم هست، مطلبش را با آیهای تمام کرد که انگار دوباره آرام شدم.
تصمیم گرفتم فایل خود دوستم را همینجا بگذارم. 2 صفحه بیشتر نیست. ولی ارزشش را دارد.
نمیخواهم ناراحتتان کنم ولی دقیقاً میخواهم گریه کنید. به پهنای صورت اشک بریزید. و بعد به انتهای متن برسیدید و قلبتان پر شود از آرامش. که خوب میچسبد. که خیلی بهدرد میخورد.