Sa pangalan ng Diyos
(به نام خدا به زبان فیلیپینی)
ساعت 6 صبح از خواب بیدار شدم نشستم تا ساعت 12 مشقامو نوشتم. بعدش فک کردم خیلی وقته حرفی نزدم اینجا! نه اینکه حرفی نباشه سرم شلوغه خیلی؛ بعد صفحه مدیریتمو که وا کردم دیدم دوستم مطلب جدیدیو گذاشته و نشستم خوندمش.
دوسش داشتم خیلی. یه جاش به نقل قول از یه کتابی می گفت :
“یک تسلی دیگر در مواجهه با اتهامات مربوط به نابهنجاری، دوستیست. یکی از ویژگیهای دوست این است که آنقدر مهربان است که در مقایسه با اکثر مردم، بخش بیشتری از وجود ما را بهنجار میداند. هنگام گفتوگو با مخاطبی عادی بسیاری از نظرهای خود را به دلیل بسیار زننده بودن، جنسی بودن، مأیوسانه بودن، احمقانه بودن، هوشمندانه بودن یا احساساتی بودن بیان نمیکنیم. ولی این نظرها را با دوستان خود در میان میگذاریم. دوستی توطئهای کوچک است علیه آنچه دیگران معقول میپندارند.“