اون نمیدونه دوسش دارم ولی من که میدونم

شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۶، ۰۴:۰۰ ق.ظ مُجیز
مُجیزَک جان «قسمت اول»

مُجیزَک جان «قسمت اول»

In nomine Dei

(به نام خدا به زبان لاتین)

مُجیزَک جان مجموعه ای از نوشته های منه که در صدد این بودم کتاب بشه و امیدوارم یه روز به این هدفم برسم. اگه پیش درآمد این مجموعه رو نخوندین حتماً بهش یه سری بزنید چون به حال و هوای قصه کمک می کنه

***

قسمت اول

مثل همه ی روزها ساعت 12 ظهر بیدار شدم. پنکه روی من ثابت مانده است. تو تنظیمش کرده ای که باد فقط به صورت من بخورد و هدر نرود.

دیروز بعد از دعوای کوچکی که باهم کردیم هی کنارم آمدی تا از دلم در آوری. اما مرد است و لجبازی احمقانه اش.

مادرم شبی آمد و در گوشم گفت که هر وقت دعوا کردید وقت تان را صرف پیدا کردن مقصر اصلی نگذارید. بی دلیل عذرخواهی کنید.

بعد نیشگون محکمی از دستم گرفت و گفت : "وای به حالت اگر بفهمم ناز کرده باشی"

ادامه مطلب...
۰۵ فروردين ۹۶ ، ۰۴:۰۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مُجیز
يكشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ق.ظ مُجیز
سرزمین لالا

سرزمین لالا

V mene boha
(به نام خدا به زبان اسلواکی)

حالا که وقتم آزادتر شده هرروز میشینم فیلمای برتر 2016 رو میبینم و قطعا نمیشه از فیلمای برتر 2016 نام آورد و از دروکننده جایزه های اسکار امسال یعنی La La Land اسمی نیاورد. نمیخوام فیلمو تحلیل کنم یا تریپ فیلمشناسی به خودم بگیرم. فیلم در قد و قواره ی فیلم های برتر سینمای دنیا نیست و اساساً هدف کارگردان این نیست که فیلمی بسازه که داورا بیشترین امیتازو بهش بدن.

ادامه مطلب...
۲۹ اسفند ۹۵ ، ۰۴:۰۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مُجیز
جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۴۳ ب.ظ مُجیز
مُجیزَک جان

مُجیزَک جان

Ба номи Худо

(به نام خدا به زبان تاجیک)

یک ربع مانده به سه ی نصفه شب از خواب بیدار شده ام و میخواهم قصه ام را بنویسم.

برای که ؟ برای "تو" ؛ ناشر گفته است که کمی رنگ و لعاب قاطی کلمات کنم و داستان عشقی بگویم تا کتابم و کتابشان فروش برود.

پس واضح است ؛ حتما با کتابی روبرو خواهید شد که تهش یا من عروسی میکنم و یا در حالیکه معشوقه مرا ترک کرده است در غربت و سیاهی خانه ی قدیمی روستاییمان می میرم !

و خب برای احساسی تر شدن صحنه ، وقتِ جان دادنم ، قاب عکس معشوقه را هم در بغل گرفته ام و لبخند میزنم و با دست سردم ، غبار گرم قاب عکسش را می گیرم و بعد می میرم !

شاید باید قصه ام شبیه فیلم هایمان باشد که یا با طنز سخیف مردم را با کتاب آشتی دهم و یا با بدبختی و بیچارگی و سیاهی و تباهی و غبار گرم قاب عکسش اشک ملت را در آورم !

ادامه مطلب...
۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۳ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مُجیز
چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۰۹ ق.ظ مُجیز
پلاسکو پلاسید!

پلاسکو پلاسید!

भगवान के नाम पर
(به نام خدا به زبان هندی)

دیشب چهارشنبه سوری بود. مراسمی که حتی اسمشم عجیب غریبه ! سه شنبه س ولی بهش میگن چهارشنبه. توی جشنش سوری هم نمیدن، بیشتر "لعنت بر پدرمادر"برانگیزه. یه رسم باحال و قشنگ ایرانی که در عرض 1500 سال آدابشو با جنگ جهانی اول و دوم آپدیت کرده. دیشب داشتم توی خیابون راه میرفتم مث این موشه هدفونمو گذاشته بودم توی گوشم. یه لحظه هدفونمو درآوردم یهو دیدم کنارم یه کپسولی ترکید. فهمیدم وسط میدون مین راه میرفتم حواسم نبوده!

ادامه مطلب...
۲۵ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مُجیز
شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ق.ظ مُجیز
خداقوت پهلوون

خداقوت پهلوون

神の名の下に
(به نام خدا به زبان ژاپنی)

این هفته ی من پُره از تکلیف و امتحان و ارائه ! تازه به نوعی فاینالم دارم و باید از بچه های کارشناسی کوییز بگیرم. بخوایم دقیقتر به موضوع نگاه کنیم :

شنبه : تکلیف HW2 درس Y

یکشنبه : میانترم درس X ، تکلیف CA2 درس X  ، تکلیف A5 درس X ،

دوشنبه : درست کردن پاورپوینت برای درس X  ، کوییز درس Y ، امتحان نهایی درس Z ، رفتن به دفاع یکی از رفقا

سه شنبه : کوییز درس W ، 

چهارشنبه : انجام تکلیف A1 درس U

نکته قابل توجه اینه با همه ی این مشغله ها حتی جمعه هم درس نخوندم. همیشه یه چیزی توی وجودم میگه "وقت هست". در حالیکه نیست. این صدا چیه ؟ حضور این صدا توی زندگیم خوبه ؟

ادامه مطلب...
۲۱ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مُجیز
شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۴۰ ب.ظ مُجیز
مرغ همسایه خروسه

مرغ همسایه خروسه

En el nombre de Dios

(به نام خدا به زبان اسپانیایی)

صبحا ساعت 7، 8  میرم آزمایشگاه یه گوشه میشینم کارامو میکنم... وسط کار کردنم هم از هدفونم کمک میگیرم زمانو برام سریعتر بگذرونه ! ساعت 7 که میام، 7 و ربع احمد وارد آزمایشگاه میشه ! 10 هم که بیام بازم 7 و ربع احمد آزمایشگاه بوده ... احمد همیشه آزمایشگاه هست! حضور احمد توی زندگی من نیازه! بِهم میفهمونه از ساعت 7 و ربع گذشتم یا نه. احمد دوستیه که 5 ماه باهاش آشنا شدم. پسری شدیداً درونگرا شدیداً با وجدان و معمولاً بامزه!

وقتی غرق کارام میشم میبینم احمد از گوشه میزش سرک کشیده داره منو بررسی میکنه. میاد آروم ازم میپرسه چیکار میکنم؛ منم با خنده جواب میدم هیچی و خودشو میکشه کنار. احمد خیلی کار میکنه زود میاد دیر میره و ذره ای هم نقطه منفی توی اخلاقیاتش وجود نداره!

اما بهش حسودی میکنم

حسودی میکنم اما با دلیلای موجهی نمیتونم خودمو قانع کنم که احمد از من بهتره!

یعنی فقط حسودی محض میکنم! بدون ذره ای نفرت! حتی دوسش دارم

ادامه مطلب...
۱۴ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۴۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مُجیز
دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹ ب.ظ مُجیز
نخوری میخورنت؛ ندویی هم میدوئَنت!

نخوری میخورنت؛ ندویی هم میدوئَنت!

Au Nom De Dieu

(به نام خدا به زبان فرانسوی)

شماهایی که میاین مطالبمو نگاه میکنین یه نظری هم بذارید ببینم چند تاییم !

دقت کردم دو سه تا مخاطب آمریکایی دارم یکی دو تا آلمانی ! آمریکاییا که فک کنم بخاطر این قضیه ترامپ یه کم ناراحتن میان اینجا از دلم در بیارن ! ناسلامتی آمریکا بزرگترین گزینه م برای اپلای بود !

آلمانی هم که دگ داداشمونن ! آریایی های باوفا !

این تک و توک ایرانی هم که میاد اکثرا خودمم ! یه بار با گوشی میام ! یه بار با لبتاب بعضی وقتام با کامپیوتر آزمایشگاه !

خوبه دگ ! تعداد زیاد میشه حس نمیکنم اینا رو واسه عمه م میذارم !

 

به زندگی هامون دقت کردین ؟! همش تکراری شده ! صبح دانشگاه شب خونه ! اون لالو ها هم یه پلاسکو ریزش پیدا میکنه تا مثلا انقد دنیا تکراری نباشه دگ :( ولی همش داریم میدوئیم 

ادامه مطلب...
۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۰۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مُجیز
جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۵۹ ب.ظ مُجیز
غایتتو قربون!

غایتتو قربون!

Im Nammen Gottes

(به نام خدا به آلمانی)

انتخاب هدف از زندگی یکی از سخت ترین کارای زندگیه ! یه عده ای هم میگن اصن ما به این دنیا اومدیم که هدف از به دنیا اومدنمونو بفهمیم!

ما اینو میدونیم که برای هر کاریمون باید یه هدفی داشته باشیم. یعنی مثلا آب میخوریم و هدفمونم اینه تشنگیمون رفع بشه. یا عاشق میشیم و هدفمونم اینه به صورت کلی به آرامش برسیم. ولی وقتی از ما میپرسن هدفت از این همه هدفای کوچولو توی زندگیت چیه توی جواب وا میمونیم !

هر چقدم هدفمونو گنده انتخاب کنیم بازم فهمیدن هدف از زندگی چیز سختیه ...

ادامه مطلب...
۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۵۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مُجیز
سه شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۳۵ ب.ظ مُجیز
من با همه فرق میکنم؛ پس نیستم !

من با همه فرق میکنم؛ پس نیستم !

اولو تانرینن ادیلا (به نام خدا به زبون ترکی) 

ما آدما همه با هم فرق داریم ! خیلی زیاد ... مثلا اگه بخوایم از لحاظ روانشناسی پایه ای بررسی کنیم 16 تا تیپ شخصیتی داریم که یعنی حدوداً تنها 6% درصد مردم از لحاظ تیپ شخصیتی مثل همه ن ... بین این 6 % هم هر کدومشون توی یه شرایط مختلف زندگی کردن ...

واسه همین قوانین کلی ای که بخوایم بگیم همه باید این کارو انجام بدن واقعا باید قوانین جهان شمولی باشه ! مثلا نمیتونی به اصغر آقا بگیم داداش شما بکوب بشینی درس بخونی انیشتین میشی قطع به یقین و به اکبر آقا بگیم اگه تو درس نخونی و هم کلاسیت درس بخونه ، بعداً تو بیل گیتس میشیو همکلاسیت مهندس یکی از شرکتات !

ادامه مطلب...
۱۲ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مُجیز
دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۵۰ ق.ظ مُجیز
اینجی کُجیس ؟

اینجی کُجیس ؟

بی نامی خودا (اصفهانیه مثلاً)

میدونم واست سواله این یکی دیگه چی میگه ؟! البته قبلش باید بگم که اگه اینجا اومدی حتما یا اسم سایتو اشتباه زدی یا بابامی داری دنبال وبلاگم میگردی ببینی دارم چه غلطی می کنم ! بعدشم که فهمیدی دارم چیکار میکنم وقتی یه درسمو افتادم از توی پذیرایی داد میزنی میگی "بجای مُجیز مُجیز کردن و اراجیف وبلاگی تحویل دادن، بشین درستو بخون"

چرا جذر مد ؟! راستش زندگی همه ماها جزر و مده ... بالا پایین ... عین سینوس .. بالا پایین .. ولی خب میخواستم یه کم توی انتخاب اسم سایت ابتکار عمل به خرج بدم ! اگه مستقیم میذاشتم جزر و مد که باحال نبود ! (*: البته پی جزر و مد هم گشتم فقط یکی قبلا زودتر سُک سُک کرده بود!) مد مثل نمودار سینوسیه ... مثل زندگی ما ! جذرم زدم تنگش بهتر بشه ! اگه قانع نشدی دوباره * رو بخون :))

خیلی حالم گرفتس. چرا ؟! چون آدمای دور و ورم زیاد بهم گیر میدن. چرا ؟! چون من اونی نشدم که اونا میخوان. چرا !؟ خدایی اینکه دیگه "چرا" نداره :))

ادامه مطلب...
۱۱ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۵۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مُجیز